بدون عنوان
داره بارون میاد هم تند وهم آروم .یادش بخیر بچه گی هاوقتی می رفتیم مدرسه -مدرسه با بخاری نفتی اون موقع ها گازشهری نبود .مثل الان همه جیز لوکس نبود .اما چیزی داشت که الان نداره اون موقعه سادگی وصمیمیت بود یک رنگی بود- حداقلش یه دروغ ساده وکودکانه بود یادش بخیر خونه ها حیاط داشت میشد بوی عید رو از وزش بادی که به درخت حیاط میخورد حس کرد.میشد زیر درخت نشت ودرس خوند وای اون زمان فکر کردن به آینده زیبابود. و نمیدونم یادتونه حتی کتابهای درسی اون موقع هم ساده تر بود .وهم عکس ها ونوشته های زیبا تری داست .کتاب فارسی ویه آقای هاشمی بود که با خانواده اش به سفر رفت کتاب اجتماعی .خونه ها شاید طاقجه داشت .وحیاط هم باغچه بجه ها اون موقع ها کمتر مریض میشدن میشد میوه ها رو با پوست خورد ونترسید که مریض شیم میشد به فکر 120 سالگی بود میشد ساده زندگی کنیم یا بقول الان گاگول باشیم اما یک رنگی ها بیشتر بود دور هم بودن ها زیادتر بود به داد هم رسیدن دسته جمعی بود .الان نزدیک عیده اگه اون زمان بود .جمع میشدن به هم کمک میکردن چای دور همی میخوردن وخندهای صمیمی روی لباشون بود میشد بهار رو از عمو نوروز فهمید میشد بوی عشق بوی نشاط بوی زندگی رو فهمید کاش میشد جهان رو متوقف کرد تا دیگه تکنولوژی نسازه تکنولوژی باید تو پزشکی باشه اما به نظرم برای خونه کافیه راه نمیریم .چربی خون گرفتیم با موبایل به هم سر میزنیم دیگه زحمت نمیکشیم حضوری حال هم رو بپرسیم بچه ها گرفتار آپارتمان نشینی شدن به نظرم اگه بارون نمی باره وبرف نمیاد .همش به خاطر تکنولوژیه اون موقع ها زمستون اصلا صاف نبود همش بارونی وبرفی بود اصلا خوش به حال آدمهای اولیه که با عشق زندگی کردن وبا امید